در اواخر سال 1349 در منطقه‌ اوران جاغوری از توابع ولایت غزنی افغانستان در خانواده‌ای کشاورز دیده به جهان گشودم. در کودکی عمویم که معروف به «نذر سلمان» بود. وقتی به دستهایم نگاه کرده بود به پدرم که کشاورز بود گفته بود این پسر دستهایش مناسب نوشتن است. من که فرزند ششم خانواده بودم از همان ابتدا علاقه‌ای فراوان به تحصیل و کسب علوم داشتم زیرا؛ برادرانم هم باسواد و تحصیل کرده بودند هر کدام شش کلاس خوانده بودند که در روستای ما بالاترین درجه تحصیلی بود. در آغاز انقلاب (7ثور 1357 ) من تازه به مدرسه رفته بودم که با موج انقلاب، مدارس منطقه تعطیل گردید و مناطق ما تحت تسلط مجاهدین درآمد. لذا برای داشتن علاقه فراوان به تحصیل به مکتب خانه رفته و به درس تا کتابی بنام «زنجانی» که کتاب نحوی در ادبیات عرب است خواندم. اما مشکلات اقتصادی خانواده و عیال واری پدرم، ناچار شدم به کار کشاورزی همراهی پدرم مشغول شوم. در سال 1363 پدرم داعی حق را لبیک گفت و من متأسفانه بزرگترین پناهگاهم را از دست دادم در اواخر سال 1363 بدلیل مشکلات اقتصادی و فقدان امنیت، به ایران هجرت کردم و در اصفهان مشغول کار شدم بعد از یکسال کار بدلیل علاقه به تحصیل و موافقت برادرانم دوباره به ادامه درس پرداختم و در مدرسه آقاضیاء الدین در شهرستان اراک (استان مرکزی) به ادامه درس علوم اسلامی مشغول گردیدم. در سال 1364 با پیام امام که از مسلمانان خواست جبهه ها را گرم کنند، با تعدادی از دوستان عازم جبهه های ایران گردیدم و در عملیات معروف مرصاد، شرکت کردم و مدت شش ماه در جبهه ایران بودم. در سال 1367 وارد حوزه علمیه قم گردیدم و بعد از یکسال تحصیل در سال 1368 به جبهه جهاد افغانستان رفته و در هلمند، قندهار و غزنی به مدت یکسال به آموزش احکام، مسایل جوانان و احکام جهاد و مبارزه پرداخته و برای مردم این مناطق خدمت نمودم. در سال 1370 در افغانستان ازدواج کردم و همان سال برای ادامه تحصیل به قم بازگشتم و تا سال 1372 از محضر اساتیدی چون وجدانی فخر، سعیدی و مهندسی بهره‌ بردم. در سال 1372 برای تبلیغ، به داخل رفتم و به مدت دو ماه در هرات به تبلیغ پرداختم در بهار 1373 بازگشته تا سال 1375 به ادامه تحصیل پرداختم و رسائل، مکاسب و کفایه را خواندم در سال 1377 سطوح را تمام نموده و به درس خارج فقه و اصول آیت الله سبحانی و آیت الله العظمی مکارم شیرازی مشغول گردیدم و تا سال 1382 از مرکز جهانی فارغ التحصیل گردیدم. از سال 1382 به بعد در مقطع کارشناسی در رشته‌ معارف اسلامی و ارتباطات، در جامعة العلوم الاسلامیه مؤسسه علوم انسانی مشغول گردیدم و الان در پایان ترم این مقطع مشغول نوشتن تحقیق پایانی‌ام هستم. از سال 1377 به بعد همواره نوشتن را رها نکرده و هر از گاهی مقاله‌ای در موضوعات سیاسی، اجتماعی حقوقی و ارتباطات نوشته و آن را در مجلات مختلف چاپ نموده‌ام. در سال 1379 در دفتر حرکت اسلامی عضو دفتر فرهنگی آن حزب گردیده، ‌و از اعضای هیئت تحریریه فجر امید ارگان نشراتی آن حزب بودم و تا سال 1380 در آنجا فعالیت فرهنگی داشته‌ام. همچنان در همین سالها با همکاری جمعی از دوستان فرهنگی طلبه کانون فرهنگی آرمان را تأسیس نموده و... به مدت یکسال در جلسات آن مرتب شرکت می‌نمودم، اما بخاطر عدم حمایت مسئولیت حزبی آن کانون در ادامه‌ کار دچار مشکل گردیدم، در سال 1380 دوباره با همکاری دوستان فرهنگی با حمایت انجمنهای فرهنگی طلاب مرکز جهانی انجمن فرهنگی «طرح نو» را تأسیس نمودیم و تا الان یک فصلنامه‌ای علمی، فرهنگی و اجتماعی، طرح نو را منتشر می‌کنیم و من هم در کنار تعدادی از دوستان طلبه در این انجمن مشغول فعالیت هستم.